ایششش امتحان

تمام این داستان ها از یه جوگیری همگانی شروع شد ... با تمام شدن کانون ، بچه های ما یک دفعه جو گرفتند که توی امتحان های به اصطلاح جونیور و سنیور کانون شرکت کنن ... اینقدر هم این موضوع براشون مهم بود که از اولش به هیچ کی نمی گفتن ..مبادا شرکت کننده زیاد بشه !

من از اولش قصد شرکت توی این امتحان رو نداشتم ولی وقتی که دیدم همه دارن شرکت می کنن با خودم گفتم شاید یه خبری هست که همه دارن شرکت می کنن ، پس من هم یه خودی نشون بدم . و به این صورت شد که من در امتحان سنیور شرکت کردم و بقیه کلاس در امتحان  جونیور ... جالب اینجا بود که من نمی خواستم توی این امتحان شرکت کنم !

هر امتحانی هم  مسلتزم خوندنه ...با اینکه نه می رسم نه خیلی حوصله خوندن دارم ، ولی ترجیح می دم اون زمان هایی که صرف وبگردی یا به عبارتی ولگردی می شه رو زبان بخونم . بماند که چیزی هم تا به حال نخوندم .

اگه بهتون سر نمی زنم بدونید که توی یک دستم کتابه و توی اون یکی دستم کنترل تی وی !


امتحان هم هشت بهمنه ...ببینم چه می کنم ! البته خیلی امیدی به من نیست !

اخرین طنز

فکر کنید ادم بعد از چند روز بیاد پای نت ، بعد ببینه که جناب مدیری یه طنز تازه البته به نه به صورت مجاز، بیرون دادن و همه جا دموی چند دقیقه ایش  رو برای دانلود گذاشتن که مردم بعد از دیدن اون ، برن اون طنز ! مجوز نگرفته که شبکه های لس آنجلسی رو مسخره کرده  ، را به قیمت 4500 تومان خریداری کنن...

صادقانه بگم که من از همون اول ، با شنیدن خبر این طنز دنبال لینک های دانلودش بودم !خب چرا دانلود نکنم ، وقتی معلوم نیست این سی دی از چه مجرایی داره پخش می شه. دیروز خیلی گشتم ، ولی لینکش رو نتونستم پیدا کنم ، تا اینکه دیشب که بر حسب اتفاق شوهر جان ما زده بود روی کانال شب خیز ، و دیدیم که جناب شب خیز تمام این طنز رو داره از یوتیوب پخش می کنه !! نمی دونم چرا یوتیوب به فکر من نرسیده بود؟! بعد هم هی تکرارش کرد.

 

خب برم سر این مثلا طنز: هر کسی که اون دمو رو ببینه به عینه می فهمه که هیچ جا به این مجوز نمی دن ...نه اینکه روی خط قرمز راه رفته باشه . روی خط قرمز هست ، ولی از اون خط قرمز های درپیتی ،مثل گذاشتن آهنگ های لس آنجلسی . اگه چند سال پیش که دوران اوج شبکه های لس آنجلسی بود ، این طنز رو می ساخت ، شاید می ترکوند ، ولی در حال حاضر ، با رونق شبکه هایی مثل فارسی وان و من و تو تی وی  و امثالهم ، این شبکه ها مخاطب اعظمشون را از دست دادن ، و خواه نا خواه مخاطب چندانی ندارن ، که با دیدن این طنز ، با دیدن ادای هانری ، شب خیز و امیرقاسمی (رسما ازش خبری نیست) ، یاد برنامه هایی بیفتن که هر شب می بینن و یه جور هایی دلشون قنج بره . کلیپ های خوانندگان رو قبل از اون ها خیلی ها که تازه محدودیت پوشش و حرکت هم نداشتن ، مسخره کردن ، پس اینها کار جدیدی نکرده بودند. به نظر من فقط سه تا آیتمش بهتر از بقیه بود : یک آیتمی که مدیری ، ادای  شهرام هما .. رو می اورد ، آیتمی که بنفشه خواه ادای مهدی* رو در می اورد (ماشالله بنفشه خواه چه بدنی داره ، لوله می شد !) و اون آیتمی که انصاری و هدایتی بودن که هدایتی شده بود کارشناس برنامه (نمی دون ادای کی رو در می اوردن ). به غیر از این موارد ، دیگه هیچ نکته جذابی در این طنز نبود .

 

به نظر من بهترین راه برای دیدن راه برای دیدن این طنز اینکه از یوتیوب ببینیدش ، اگه هم به یوتیوب دسترسی ندارین ، چند ساعت یکبار یک سر به کانال شب ..بزنید ، شاید داشت پخشش می کرد . چون این طنز ارزش دانلود کردن هم نداره ، چه برسه به خریدن !



* ممکنه مهدی رو نشناسین ، قبل توی کانال مهاجر مجری مسابقه تلفنی بود که همش موقع اجرای مسابقه در حال رقصیدن بود اون هم چه رقصی، و همین رقصیدنش باعث معروف شدنش شد ، الان هم توی کانال کلیک برنامه داره


بعدا نوشت : الان مطلبی رو دربابره این طنز خوندم که این طنز رو چهارسال پیش ، برای یک مجموعه دیگه ساخته بودن ولی پخش نشده و گفته شده که از پخش شدنش ناراضی هستن .

دنیای این روزهای من

 

تا قبل از جمعه سرما خودرگی داشت به یکی از ارزوهای دور و درازم تبدیل می شد ....هر وقت که می شنیدم کسی سرما خورده و افتاده ، یه آهی از نهادم بر می اومد و با خودم می گفتم خوش به حالش ..تا چند روز بخور و بخوابه ...

 

از جمعه سرما خوردگی مهمون بدن من شده ...سرما خوردگی که نه انفولانزا ... اولش فکر می کردم یکی دو روزه خوب می شم ..ولی از جمعه تا الان تغییر خاصی نکردم .. تمام این روز های من در سینوس درد و پا درد و سرفه خلاصه شده ...هیچ کار نمی تونم بکنم ٬ حتی وب گردی! ..فقط قاچاقی حموم و کانون می رم ! که اون هم بعدش می افتم ...

 

خونه رو گند برداشته ...ولی نای ندارم ....

 

دلم یه سر وبدن سالم می خواد که باهاش بیفتم به جون خونه ...

 

دید لطیف و رمانتیک من به مقوله ازدواج!


قبل از ازدواج عین یک بازی play station می مونه که برای رسیدن به ساحل سلامت یا برد در بازی ، باید تمام موانع ات را پشت یر بذاری..


بعد از ازدواج هم مثل یک رینگ بوکس می مونه که برای اینکه نخوری باید بزنی !!